به گزارش تحریریه، رسانه خصوصی توتیاو (متعلق به شرکت فناوری بایتدنس چین)، با نگاهی انتقادی به رویکرد کشورهای منطقه در قبال بحران روسیه، همکاری بدون پیششرط چین را نقطهی عطفی در سیاست انرژی مسکو توصیف کرده است.
در دنیایی که اغلب روابط سیاسی بر پایه منافع آنی و فرصتطلبی شکل میگیرد، وفاداری و حفظ حرمت شریک در بحران، مفهومی نایاب است. زمانی که کشوری دچار ضعف یا فروپاشی میشود، بسیاری از همپیمانان ظاهری، یا پشت به آن میکنند یا حتی خنجری از پشت میزنند. اما در این میان، چین رفتاری متفاوت از خود نشان داد.
بحران انرژی روسیه در سالهای اخیر، فقط یک مشکل اقتصادی یا بازرگانی نبود؛ بلکه یک آزمون بزرگ دیپلماتیک و نوعی تسویهحساب ژئوپلیتیکی به شمار میرفت.
در سال ۲۰۲۲، خطوط لوله گاز «نورد استریم» منفجر شد. اوکراین انتقال گاز از مسیر خود را متوقف کرد و اروپا نیز درهای خود را به روی مسکو بست.
روسیه در تنگنای بیسابقهای قرار گرفت. روسیه بهدنبال جایگزینهایی بود: گفتوگو با ترکیه، برنامهریزی با مغولستان، و حتی عبور از آسیای مرکزی. اما هیچکدام از این پروژهها به نتیجه نرسید. در طول دو سال، طرحها یکی پس از دیگری به حالت تعلیق درآمدند و حتی کشورهایی که در گذشته متحد محسوب میشدند، حالا با شروط سنگین و مطالبات بالا وارد گفتگو میشدند.
در این شرایط پیچیده و بحرانی، فقط چین بود که نه تماشاچی سقوط شد و نه سوداگر بحران. نه درهای خود را بست، نه فشارها را دوچندان کرد، و نه بهدنبال معامله یکطرفه بود.
برخلاف بسیاری، چین از فرصت برای فشار بیشتر استفاده نکرد، بلکه در سکوت و ثبات، نقش شریکی قابلاتکا را ایفا کرد.
همکاری ترکیه به سبک «چانهزنی در بازار»: کمک میکنیم، اما اول باید تخفیف بدهی!
در اکتبر ۲۰۲۲، ولادیمیر پوتین در مسکو طرحی با عنوان «هاب گازی ترکیه» مطرح کرد؛
نه از سر شوق، بلکه در واکنش به بحران.
با انفجار خط لوله «نورد استریم»، قطع مسیر انتقال از اوکراین، و قهر کامل اروپا، روسیه بهدنبال راههای جایگزین بود.
روی نقشه، ترکیه موقعیتی ایدهآل دارد: دروازهای به اروپا و منطقهای استراتژیک برای عبور خطوط انرژی. اما آنچه در ظاهر ممکن است رؤیایی بهنظر برسد، در واقعیت با موانع جدی روبهروست.
اولین مشکل، نبود زیرساختهای کافی بود.
برای عبور گاز از روسیه به ترکیه، نیاز به خطوط لوله جدید در بستر دریای سیاه و همچنین شبکهای گسترده در داخل خاک ترکیه بود. چنین پروژهای نه با دهها میلیارد دلار قابل اجراست، و نه در کوتاهمدت. این یک مهندسی عظیم و زمانبر است.
مشکل دوم، شرایطی بود که اردوغان مطرح کرد.
از همان ابتدا روشن بود که همکاری به معنای «بدهبستان» نیست.
ترکیه خواهان امتیازات بزرگ از روسیه شد: گاز ارزانتر، حق فروش، و حتی کنترل زمانبندی صادرات به بازار. به بیان سادهتر، روسیه باید گاز را تأمین میکرد، ولی سود و قدرت چانهزنی به ترکیه میرسید.
این نوع «شراکت»، بیشتر به یک رابطهی دلالی شباهت داشت تا همکاری واقعی. هر ناظری میتوانست بفهمد که این ساختار، نه بر اساس توسعه مشترک، بلکه نوعی گروگانگیری اقتصادی است.
نتیجه؟ پس از دو سال بحث و بررسی در سطوح بالای شرکت گازپروم، در ابتدای سال ۲۰۲۵ تصمیم نهایی اعلام شد: طرح هاب ترکیهای منتفی است.
اروپا؟ آن در دیگر بسته شده است
در سال ۲۰۲۳، اوکراین آخرین مسیر باقیمانده برای عبور گاز روسیه را نیز بست.
همزمان، اروپا با شتاب به سمت منابع دیگر رفت: گاز طبیعی از نروژ و الجزایر، و حجم عظیمی از LNG آمریکا.
روسیه تلاش کرد با کاهش قیمتها، بازار را دوباره جذب کند، اما واکنش غرب قاطع بود: نه گفتگو، نه خرید، تنها تحریم و فشار سیاسی.
اروپا نهتنها در را بست، بلکه کلید را هم دور انداخت.
صادرات گاز روسیه به شدت کاهش یافت، شرکتهای انرژی زیان دیدند، و بودجهی دولت که بخش زیادی از آن به مالیات منابع طبیعی وابسته بود، با کمبود مواجه شد.
در این وضعیت بغرنج، مسکو به اطراف نگریست؛ تنها گزینهای که همچنان باز مانده بود، شرق بود.
همکاری بدون چانهزنی؛ در حالی که دیگران فشار میآوردند، چین ظرفیت را افزایش داد
در همان روزهایی که بحران کریمه در سال ۲۰۱۴ آغاز شده بود و فضای بینالمللی علیه روسیه سنگینتر میشد، توافقی مهم میان مسکو و پکن امضا شد: پروژه خط لوله گاز «قدرت سیبری ۱» قراردادی ۲۵ ساله که بر اساس آن، گاز بدون تغییر در قیمت، بهصورت منظم خریداری میشد.
در سهماهه نخست سال ۲۰۲۵، حجم انتقال گاز از این خط لوله نسبت به سال گذشته بیش از ۳۵درصد افزایش یافت و به رقم قابلتوجه ۶ میلیارد متر مکعب رسید.
در این مسیر، نهتنها تقاضای تخفیف مطرح نشد، بلکه طرف چینی زیرساختهای داخلی خود را ارتقا داد تا ظرفیت دریافت گاز را افزایش دهد و با ریتم عرضه روسیه هماهنگتر شود.
در سطح مالی نیز، توافقی میان بانکهای دو کشور امضا شد که بر اساس آن، پرداختها با ارزهای ملی صورت گیرد؛ به این ترتیب، وابستگی به دلار کنار گذاشته شد و مسیر تجارت پایدارتر شد.
هیچ نشست مطبوعاتی باشکوهی برگزار نشد، هیچ شعار تبلیغاتی مطرح نگردید، اما کارها پیش رفتند.
در حالیکه بسیاری از کشورها برای همکاری، ابتدا لیست شروط و امتیازات را روی میز میگذاشتند،
در اینجا، ابتدا زیرساخت ساخته شد، بعد از آن تجارت شکل گرفت.
بازگشت امید از دل یخ: پروژهی LNG قطب شمال دوباره جان گرفت
در ماه مه، خبری غیرمنتظره فضای انرژی را تحت تأثیر قرار داد: پروژهای که سالها در سکوت و تحریم به حالت تعلیق درآمده بود، دوباره احیا شد.
شرکت ملی نفت چین اعلام کرد که سرمایهگذاری در پروژهی «یامال-۲» در قطب شمال را از سر گرفته و با اختصاص دو میلیارد دلار جدید، سهم خود را به ۲۹درصد افزایش داده است.
این پروژه یکی از کلیدیترین برگهای برنده روسیه برای صادرات LNG (گاز طبیعی مایع) بود، اما در پی تحریمهای گسترده غرب، از نظر تأمین مالی، فناوری، و زیرساخت حملونقل به بنبست رسیده بود.
اکنون ورق برگشته است. سرمایه تنها بخشی از همکاری جدید است؛ در کنار آن، تکنولوژی کار در شرایط قطبی، تجهیزات مخصوص حمل در دمای پایین، و مدیریت پروژههای عظیم نیز وارد میدان شدهاند.
این صرفاً یک معامله تجاری نیست، بلکه نوعی ساخت و توسعه مشترک است. روسیه اکنون نهفقط امکان فروش گاز به شریک شرقی خود را دارد، بلکه از طریق مسیرهای دریایی و بنادر شرقی، میتواند بازارهای جدیدی در جنوب و جنوبشرق آسیا نیز هدف بگیرد.
دومین خط صادراتی، فراتر از تحریمها، از دل یخهای قطب، در حال شکلگیری است.
چرا پروژهی «قدرت سیبری ۲» به بنبست خورد؟
با وجود همکاریهای گسترده، توسعهی روابط میان روسیه و چین در ظاهر شتاب گرفته است.
اما یکی از مهمترین پروژههای استراتژیک میان دو کشور، یعنی خط لوله «قدرت سیبری ۲»، با گذشت چند سال مذاکره، هنوز به مرحله امضا نرسیده است.
دلیل این تأخیر چیست؟
نخست، اختلاف بر سر قیمت.
روسیه بهدنبال پیشپرداخت سنگینی برای جبران فشار مالی خود بود، اما طرف مقابل اصرار داشت که قیمتها براساس واقعیتهای بازار تعیین شود و نه بر مبنای فشار سیاسی یا حمایت بیقیدوشرط.
دوم، ایراد در مسیر پیشنهادی.
مسکو قصد داشت این خط لوله را از طریق قزاقستان و با بهرهگیری از زیرساختهای موجود منتقل کند؛ راهی که در ظاهر کوتاهتر بود، اما در عمل ظرفیت لازم را نداشت.
نماینده دیپلماتیک چین در مسکو نیز صراحتاً اعلام کرد که شبکه کنونی در این مسیر به حداکثر ظرفیت رسیده و قابل استفاده نیست.
در واقع، مخالفتی با همکاری وجود ندارد، اما پیشنهادهای موقتی و پرریسک قابل قبول نیستند.
ورود مغولستان، پیچیدگیهای جدید در بازی سهجانبه
در ماه مارس، دولت مغولستان وارد صحنه شد و شرایط جدیدی مطرح کرد:
افزایش ۳۰ درصدی تعرفه عبور گاز و اجرای استانداردهای زیستمحیطی سختگیرانهتر.
این موضعگیری، خشم روسیه را برانگیخت. از نگاه مسکو، مغولستان هم در حال تکرار الگوی ترکیه بود؛ یعنی بهرهبرداری حداکثری از نیاز روسیه.
اما چین در مواجهه با این شرایط عجولانه واکنش نشان نداد. در عوض، پیشنهاد داد که برای ارتقای زیرساختهای مغولستان کمک مالی اختصاص یابد. رویکردی که نشان میداد نگاه پکن به پروژه، صرفاً تجاری نیست؛ بلکه بهدنبال همکاری پایدار و برد-برد است.
از خط لوله «قدرت سیبری ۲» گرفته تا گذرگاه مغولستان، موضوع صرفاً انتقال انرژی نیست؛ بلکه اینها بهنوعی آینهای از رقابت ژئوپلیتیکی نوظهور هستند. در دنیای امروز، انرژی دیگر فقط سوخت نیست؛ بلکه ابزار نفوذ، فشار و بازتعریف نظم منطقهای است.
ورود عربستان، بازی به «سهگانهی رقابت» تبدیل شد
در ماه آوریل، شرکت نفتی آرامکو قراردادی ۲۰ ساله با چین امضا کرد که بر اساس آن، سالانه ۵۰۰ میلیون بشکه نفت خام به این کشور صادر خواهد شد.
انتشار این خبر، بلافاصله در مسکو احساس شد.
زیرا عربستان نهتنها نفت ارزانتری عرضه میکند، بلکه مسیر حملونقل کوتاهتر و تحویل منظمتری دارد. این شرایط، موقعیت روسیه در بازار انرژی چین را مستقیماً تهدید کرد.
برای حفظ سهم بازار خود، شرکتهای روسی ناچار شدند به مشتریان آسیایی تخفیفی تا سقف ۱۵ درصد ارائه دهند. اما مسئله فقط قیمت نبود؛ بلکه تنگتر شدن فضای استراتژیک روسیه در آسیا بود که زنگ خطر را به صدا درآورد.
در نهایت، کرملین به درک جدیدی رسید:
در این میدان، روسیه دیگر طرف انتخابشده نیست، بلکه باید برای حفظ همکاریها رقابت کند.
در روزگار سختی، تفاوت دوست و معاملهگر روشن میشود
واقعیتِ رابطهها، در روزهای سختی است که عیان میشود. وقتی شرایط مساعد است، حرفهای زیبا فراوان است؛ اما زمانی که بادهای مخالف میوزند، فقط معدود کسانی حاضرند کنار تو بایستند.
در سال ۲۰۱۴، هنگامی که روسیه بهدلیل بحران کریمه هدف تحریمهای گسترده قرار گرفت، اولین قرارداد بلندمدت انرژی امضا شد.
در سال ۲۰۲۵، زمانی که فشار مالی اوج گرفت، نهتنها سطح همکاریها کاهش نیافت، بلکه سرمایهگذاری، افزایش حجم صادرات، و تسویهحسابهای باثباتتر نیز برقرار ماند.
در طول این ده سال، جهان تغییرات بزرگی را تجربه کرد؛ اما برخی روابط، ثابت باقی ماندند.
اکنون دیگر تردیدی نیست: در روزی که بحران فرا میرسد، بهراحتی میتوان فهمید چه کسی واقعاً دوست است، و چه کسی صرفاً باجخواه تجاری.
پایان/
نظر شما